الهام خطاب به استاد آز-مدار منطقی : استاد یه دقیقه بکش کنار
استاد آز- مدار منطقی خطاب به الهام :اگه نکشم کنار؟؟؟؟؟
همه بچه ها :
......
راننده تاکسی خطاب به ما : 5 تا دوست....5 تا برادر......5 تا باجناق
شیدا : بچه ها چهارشنبه ها دلم خوشه که پنجشنبه هست اما پنجشنبه ها دلم میگیره که یه هفته همدیگرو نمیبینیم.....
.....
زینب : آقا جون فقط سپیده....فقط و فقط ، سپیده.....
سپیده : فقط عمه ت......فقط...


......
نرگس : بچه ها دقت کردین چقدر به هم عادت کردیم؟؟
بچه ها : آررررره....
.....
خانم طالقانی : مامان که نیستید ولی مامانی که هستید......
خانم طالقانی : ما می ترسیم ستون های علم متزلزل بشه به خاطره همین جمعه ها رو هم میریم....
.......
نرگس : ای کاش چشامونو می بستیم و چند سال دیگه باز می کردیم و میگفتن این شد و اینجوری شد......
…….
مینا : زینب عجله نکن....(دور دو فرمون)
عمو : زینب خیلی عجله میکنه.....(پارک دوبل)
نرگس : عجله نکن......(دور دو فرمون)
دبیر فیزیک پیش خطاب به من : تو خیلی عجولی، دوست داری یک شب ره صد ساله بری.
خدایا این عجله کاره شیطونه رو از من دور کن....همه دارن تذکر میدن........
.......
عاطفه : نبینم غمتو زی زی.....چی شده؟
عاطفه : أه زینب چته ؟؟؟ اعصابم خورد میشه اینطوری ساکتی....چی شده؟؟؟
نرگس : شنیدم امروز خل شده بودی....چت بود؟
الهام : من اصلا حواسم نبود......تو چرا امروز ناراحتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شیدا : این امروز یه چیزیش شده......زینب چی شده؟؟؟؟؟؟
نرگس : بهتری رفیق؟؟؟؟؟
......
زینب: الان اذان داده؟
نرگس : نمیدونم از سپیده بپرس....
زینب : وای ی ی ی ، نرگس هنوز یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

نظرات شما عزیزان: